ابنشکر ابومحمد صفیالدین عبدالله بن علی شیبی دمیریاِبْنِ شُکْر، ابومحمد صفیالدین عبدالله بن علی بن حسین شَیْبی دَمِیری معروف به ابن شُکر (۵۴۸ -۶۲۲ق/۱۱۵۳- ۱۲۲۵م)، عالم و فقیه مالکی میباشد. ۱ - معرفی اجمالیوی در دمیره از توابع دمیاط متولد شد. [۱]
یاقوت، بلدان، ج۲، ص۶۰۲.
[۲]
منذری، عبدالعظیم، ج۳، ص۱۵۷، التکملة لوفیات النقلة، به کوشش بشار عواد معروف، بغداد، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م.
هنوز کودک بود که پدرش مُرد و مادرش به عقد ازدواج برادرزاده شوهر خود فخرالدین مقدام بن قاضی ابوالعباس احمد بن شُکر درآمد که تربیت او را برعهده گرفت. [۳]
مقریزی، احمد، ج۲، ص۳۷۱، المواعظ و الاعتبار، بولاق، ۱۲۷۰ق/۱۸۵۴م.
۲ - اساتیدابن شکر مذهب مالکی داشت و نزد فقهای مالکی آن روزگار به تحصیل پرداخت. نخست در قاهره نزد ابوبکر عتیق بجایی ، و پس از آن در اسکندریه نزد ابوالقاسم مخلوف بن علی معروف به ابن جاره ، امام ابوطاهر اسماعیل بن مکی ابن عوف زُهری، ابوالطیب عبدالمنعم بن یحیی بن مَخلوف حِمیری و ابوالحسین محمد بن احمد بن ابی نوح نَوی درس خواند. از چندتن از اساتید شام همچون حافظ ابوطاهر احمد بن محمد اصفهانی و ابوالحسین احمد بن حمزة بن علی سُلَمی و مانند ایشان حدیث آموخت و از ابن سُلَمی، ابوعبدالله محمد بن علی بن صَدقة حَرّانی ، ابومحمد عبدالرحمان بن علی بن مسلَم لَخْمی ، ابوالفضل اسماعیل بن علی بن ابراهیم حَنْرَوی و مانند ایشان اجازه روایت حدیث گرفت. چند تن از علمای مصر نیز مانند علاّمه ابومحمد عبدالله بن بَرّی بن عبدالجبار نحوی و ابوالقاسم هِبَةالله بن علی بن سعود انصاری (بوصیری) و ابوعبدالله محمد بن حَمْد بن حامد ارتاحی به او اجازه روایت دادند. پس از آن مدتی در دمشق و قاهره و شهرهای دیگر به روایت حدیث اشتغال داشت. [۴]
منذری، عبدالعظیم، ج۳، ص۱۵۷، التکملة لوفیات النقلة، به کوشش بشار عواد معروف، بغداد، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م.
زکیالدین ابومحمد منذری و شهاب قوصی از او روایت کرده و او را ستودهاند. [۵]
شاکر کتبی، محمد، ج۲، ص۱۹۳، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
۳ - اشتغال در دیوانبه درستی دانسته نیست که ابن شکر در چه سالی به خدمت دیوان درآمده است. مقریزی نوشته است وی در دهم صفر ۵۸۰ در قاهره دیوان ( استیفاء ) را از ابن عثمان گرفت و حساب او را تسویه کرد. [۶]
مقریزی، احمد، ج۱، ص۸۸، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
همین مورخ در کتاب دیگر خود این تاریخ را ۵۸۷ق نوشته است. [۷]
مقریزی، احمد، ج۲، ص۳۷۲، المواعظ و الاعتبار، بولاق، ۱۲۷۰ق/۱۸۵۴م.
و نیز همو در وقایع سال ۶۱۰ق از او با عنوان صاحب نام میبرد. [۸]
مقریزی، احمد، ج۱، ص۱۶۴- ۱۶۵، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
او تا ۶۰۶ق در وزارت باقی بود و هر روز بر احترامش افزوده میشد، چنانکه در ۶۰۴ق خلیفه الناصرلدین الله از بغداد و به دست شیخ شهابالدین ابوعمر (صحیح: ابوحفص عمر بن محمد است) محمد بن عمویة سهروردی برای ملک عادل و وزیرش خلعتهایی به دمشق فرستاد. [۹]
مقریزی، احمد، ج۱، ص۱۶۷- ۱۶۸، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
در ۶۰۶ق ملک عادل بر او خشم گرفت و از وزارت برکنارش ساخت. از این تاریخ تا ۶۱۱ق که به فرمان عادل، کار سرپرستی سنگفرش صحن مسجد اموی به او سپرده شد، دست کم دوبار دیگر وزارت یافت و باز معزول شد. [۱۰]
مقریزی، احمد، ج۱، ص۱۷۱، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
[۱۱]
مقریزی، احمد، ج۱، ص۱۷۶، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
در ۶۱۲ق، باردیگر به وزارت رسید و با قدرت و تسلط بسیار حکم راند، بر گروهی از بزرگان سخت گرفت، اموال برخی از منشیان و مستوفیان بزرگ و نیز جمعی از بنی حمدان ، بنی الجباب و بنی الجلیس را مصادره کرد، تا جایی که قاضی اشرف از بیم او به بغداد گریخت و الناصرلدین الله، خلیفه عباسی را به شفاعت برانگیخت. عادل نیز تا مدتها به رفتار وزیرش اعتراضی نداشت، اما سرانجام، بار دیگر او را معزول و تبعید کرد. این بار ابن شکر تا زمان مرگ سلطان در تبعیدگاه به سر برد. [۱۲]
مقریزی، احمد، ج۱، ص۱۹۲، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
پس از درگذشت عادل، ابن شکر به مصر بازگشت و به وزارت ملک کامل رسید و تا پایان عمر در وزارت او باقی بود. [۱۵]
مقریزی، احمد، ج۱، ص۲۵۹، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
کار ابن شاکر در سالهای آخر عمر و وزارت به افراط کشید، چنانکه در ۶۱۷ق امر مصادره اموال تجار و منشیان را در مصر و قاهره گسترش داد و مالیاتهای سنگین بر املاک بست [۱۶]
مقریزی، احمد، ج۱، ص۲۰۵، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
و در نتیجه جمعی انبوه را به فقر و فلاکت کشاند. [۱۷]
مقریزی، احمد، ج۱، ص۲۱۹، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
۴ - ویژگیهاابن شکر را مردی خوشرو، خوش سخن، بلند قد، تیز هوش، بدطینت و کینه توز توصیف کردهاند که در انتقام جویی باک نداشت و هیچ عذری را نمیپذیرفت، امّا چندان ساده و زودباور بود که در اثر تلقین و تملق فرومایگانی که در پیرامون خود گردآورده بود، خویشتن را در نویسندگی برتر از ابن عمید و در فقه همپایه مالک و در شعر تواناتر از متنبی میدانست [۱۸]
ذهبی، محمد، ج۲۲، ص۲۹۵، سیراعلام النبلاء، به کوشش بشار عوّاد معروف و محییهلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
در عین حال به قوانین وزارت نیک آگاه بود. زمانی که میان ملک کامل و سرداران فرنگ صلح افتاد و مقرر شد که اسیران دو طرف آزاد گردند، ابن شُکر از راه دریا به مصر بازگشت و اسیران فرنگی را که برخی از زمان صلاحالدین در بند بودند، آزاد کرد. [۲۰]
مقریزی، احمد، ج۱، ص۲۰۹، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م.
۵ - علم و دانش ابن شکرغالب نویسندگان شرح حال او به علم و دانش او و نیز توجه فراوانی که به عُلما نشان میداده، اذعان دارند و حتی او را عالمی بزرگوار میدانند [۲۱]
مخلوف، محمد، ج۱، ص۱۶۶، شجرة النور الزکیة، قاهره، ۱۳۴۹ق/۱۹۳۰م.
و معتقدند که همه عنایت او مصروف علما و فقها و ادبا بود. وی خود اهل دانش بود و کتابی به نام البصائر در فقه مالکی نگاشت [۲۳]
ابن فرحون، ابراهیم، ج۱، ص۴۵۱، الدیباج المذهب، به کوشش محمد الاحمدی ابوالنور، قاهره، ۱۹۷۴م.
که اثری از آن در دست نیست. وی در ایجاد مؤسسات عام المنفعه نیز کوشش داشت و آثار بسیاری در قاهره و دمشق به وجود آورد، مانند بنای مصلی برای عیدین، سنگفرش جامع اموی، تعمیر مسجد الفوّاره، تجدید بنای مسجد حَرَستا (دمشق) و جامع المزّه در دمشق. [۲۴]
ابوشامه، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۴۷، الذیل علی الروضتین، به کوشش محمد زاهد الکوثری، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
در قاهره نیز برای مالکیان مدرسهای ساخته بود [۲۵]
ابن خلکان، وفیات، ج۷، ص۳۰.
که به صاحبیه مشهور بود. [۲۶]
قلقشندی، احمد، ج۳، ص۳۵۳، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
۶ - مجالست با دانشمندان و شعراابن شُکر با دانشمندان و شعرا مجالست داشت و چند تن از شاعران آن روزگار او را مدح گفتهاند، مثل ابوالفضل جعفر بن شمس الخلاقه ، [۲۷]
ابن خلکان، وفیات، ج۱، ص۳۶۲.
مظفر ضریر ، [۲۸]
ابن خلکان، وفیات، ج۵، ص۲۱۴.
ابن ساعاتی ، ابن سناء الملک ، ابن نفاده ، ابن نبیه ، ابن عنین و چند تن دیگر. [۲۹]
شاکر کتبی، محمد، ج۲، ص۱۹۶، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
۷ - فهرست مطالب(۱) ابن تغری بردی، النجوم. (۲) ابن خلکان، وفیات. (۳) شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م. (۴) ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م. (۵) ابن فرحون، ابراهیم، الدیباج المذهب، به کوشش محمد الاحمدی ابوالنور، قاهره، ۱۹۷۴م. (۶) ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، قاهره، ۱۳۵۱- ۱۳۵۸ق. (۷) ابوشامه، عبدالرحمان، الذیل علی الروضتین، به کوشش محمد زاهد الکوثری، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م. (۸) ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش بشار عوّاد معروف و محییهلال السرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۹) ذهبی، محمد، العبر، به کوشش ابوهاجر محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۹۸۵م. (۱۰) قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م. (۱۱) مخلوف، محمد، شجرة النور الزکیة، قاهره، ۱۳۴۹ق/۱۹۳۰م. (۱۲) مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد مصطفی زیاده، قاهره، ۱۹۵۶م. (۱۳) مقریزی، احمد، المواعظ و الاعتبار، بولاق، ۱۲۷۰ق/۱۸۵۴م. (۱۴) منذری، عبدالعظیم، التکملة لوفیات النقلة، به کوشش بشار عواد معروف، بغداد، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م. (۱۵) یاقوت، بلدان. ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن شکر»، شماره۱۳۸۴. |